ابوذر غفاری می گوید: به پیامبر خدا (ص) عرض کردم: ای پیامبر خدا ! مرا وصیت نما !
حضرت (ص) فرمودند: تو را سفارش می کنم به تقوای الهی؛ چرا که آن راس تمامی امور است.
گفتم بیفزایید. پیامبر خدا (ص) فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و ذکر زیاد خداوند.
باز عرضه داشتم: بیفزایید. پیامبر خدا (ص) فرمودند: بر تو باد به خاموشی طولانی.
باز گفتم : بیفزایید. پیامبر خدا (ص) فرمودند: از خنده ی زیاد بپرهیز.
عرض کردم: ای پیامبر خدا ! بیفزای. پیامبر (ص) فرمودند: بر تو باد به دوستی با مساکین و همنشینی با آنان.
باز عرض کردم : بیفزایید. حضرت (ص) فرمودند: حق را بگوی، هرچند که تلخ باشد.
عرض کردم: بیفزایید. حضرت (ص) فرمودند: در راه خداوند از سرزنش هیچ سرزنشگری مهراس!
عرض کردم: بیفزایید. رسول خدا (ص) فرمودند: آنچه که از خودت می دانی، می بایست که تو را از پرداختن به عیوب دیگران باز دارد؛ و در آنچه که خود نیز به آن دچار هستی، بر دیگران خشم نگیر!
سپس حضرت (ص) فرمودند: برای عیب مرد این بس که در او سه خصلت باشد: عیوب مردم را بشناسد و از عیوب خود غافل باشد، و برای مردم چیزی را شرم آور بداند که در خود او وجود دارد، و همنشین خود را بدون علت و سبب آزار دهد.
سپس پیامبر خدا (ص) خطاب به من فرمودند: ای اباذر! هیچ عقلی چونان تدبیر و هیچ پارسایی همانند بی نیازی و هیچ حسبی مانند حسن خلق نمی باشد.
منبع : کتاب جهاد با نفس. باب 36